- ۹۲/۰۷/۰۵
- ۰ دیدگاه
به لاک های خشک شده ی گوشه ی میزم
به بطری دوماهه ی آب معدنی نصفه کنار تختم
به کتاب خاک خورده ات روی بالشم
به روتختیِ گورخریِ لُختم
به لعنتی-نوشت های مچاله ی کنار سطل آشغالم
به دو و هفت و ده خاج خوابیده روی فرشم
به عکس های پرسنلی مُرده ها توی صندوقچه ی رمزدارم
به تارهای موی نشسته در بُرِس ام
به همین استیصال و استغفار و حوله ی حمام - به گونه های سرخم
به دوستت-ندارم گفتن های خودم سوگند
شیشه را می شکنم، فرار می کنم به سمتت.