یک پردیس

حال خوبُ بویِ عودُ سرودِ حماسی

داستان ­کوتاه خیالیُ نویسنده‌­های بی­‌رودربایستی

عطرِ چایِ تازهُ کیکِ خوش­پز

لبخند و نگاه و صحبت‌­ها بس نغز

×××

صاعقه‌ای از فریاد

بازجویی پر از داد

محکوم شدن به صد طرز

قهر خشم طعنه بی‌مرز

×××

گویا باید همیشه در غم‌هایم حل باشم

بدونِ باریکه امّید، در فروید و خلسه گم شم

باید پرسه زنم در دل

در  اشک و شاید مخدّر

چون بازتابِ صداقت

نباشد جز ملامت

ای وای اگر خود باشم

در حیلت ام نپیمایم

×××

وقتی دروغ مصلحت است و صواب

قبیح باشد این درون بی هنر خالی از کلام

نه هر کلام، که تنها کلام کذب

رنجش به رنجم فزون کند هر ضرب پلک.

  • ۹۲/۰۷/۰۳
  • پردیس

تفکرات من

شعر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی