یک پردیس

آه این بیرون سرد است/ دعوتم نمی­کنی بیایم تو؟

اتاقم دلش شکسته­ست/ داشت این ها را می­گفت با اندوه

از چه رنجیده است می­پرسم/ - ز بی­رنگی دیوار و کرختی پتو

- تقصیر من نیست روزگار چنین کرده­ست/ - مگر نبودمت مرکز دنیا و از عشق­های تو؟

- حال بگو چه کنم که ببخشی­ام/ گفت گاهی ورق بزن دفتر خاطراتت رو

برگ اول ...

برگ دوم ...

برگ سوم ...

آری حق با توست،

آری دلم چرخ زده­ست و بالا گرفت و پست/ تو بودی آن همیشه سنگ صبور دل­خسته

اتاقکم، جهان بر قلبم گلوله باریده

      بر دستم دستبند گماشته

            و چشمانم را بسته

جهان برایم کوچک شده­ست/ اما تو بودی همیشه برایم یک آشیانه

                               بی حد و مرز، عمیق، مرتفع

 

دستم به دامنت، پناهم بده/ که من گم شدم در این بیابان پر زَهره

 

  • ۹۲/۰۵/۲۱
  • پردیس

تفکرات من

شعر

نظرات  (۳)

Like ! :) ziba bud
khob dg ch khabar :D
  • برده ولی آزاد
  • تقدیم شما از هرآنچه خوبیست بهترین مرکب برای راندن هوس ، واژه "عشق" است اینجا مردم همیشه از مردم صحبت می کنند ولی هیچ کس مردم نیست.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی