یک پردیس

ای آدم دبیرستانی !

بدان که تا همین ثانیه که من این خزعبلات را به رشته تحریر در می آورم، هیچ کس از علم و دانش بهره ای جز رنج و مشق نبرده است. چنان که روزی عبید خوش ذوق شیرین بیان، فرزندش را این گونه تهدید می کند : رو مسخرگی پیشه کن و مطربی و معلق زدن و عنتر پرانی آموز والا به خدا سوگند تو را در مکتب اندازم تا علم ودانش آموزی و با سواد گردی و تا عمر و جان در بدن داری در عذاب باشی.

همان طورکه خودت بهتر از منِ دیپلم نگرفته ی بی تجربه می دانی، سواد برابر است با علم ؛ و علم وآگاهی قرین با بدبختی است. زیرا هرکه به چیزی دانش داشته باشد، بی شک بر اشکالات آن نیز واقف است (یعنی چشمش بر مشکلات بیناست!) و در نتیجه در صدد رفع آن بر می آید و کل زندگیش را به خاطر آن تباه می کند و بی سوادان در کسب مال از وی پیشی می گیرند و برای او چیزی نمی گذارند، زیرا او مشغول حل و فصل مشکلات است و وقتی برای ثروت اندوزی ندارد. از طرفی عالم، زن/شوهر و فرزند(ان)ی هم دارد و چه عالم باشد، چه عالمه و چه از این دوحال خارج باشد(!)، باید شکم آنها را سیر کند که در این صورت دو راه در پیش رو دارد : اول آنکه غرورش را جدی بگیرد و از آدم – به قول خودش – جاهل و بی سواد پول نگیرد که این ممکن نیست. چون یا باعث گرسنه ماندن، سوء تغذیه گرفتن و مردن خانواده اش می شود که پایان فوق العاده غم انگیزی برای یک حلّال مشکلات است؛ یا اینکه باعث از هم گسستن زندگی او و در نتیجه رفتن همسرش به خانه پدر می شود که در آن صورت هم بحثهایی پیرامون پرداخت مهریه پیش می آید که عالم قادر به پرداخت آن نیست. (یک نتیجه حاصل شد و آن اینکه بهتر است دخترها تحصیل کنند، نه پسرها ) پس عالم برای جلوگیری از این اتفاقات مخوف مجبور است راه دوم را بپذیرد که آن عبارت است از زیر پا گذاشتن و حتی له کردن غرور و قرض نمودن پول از فرد دانشگاه نرفته که احتمالا عاقبتی جز مسخره شدن توسط پولدار بی مدرک ندارد.

ای دوست عاقل، بدان که من این را برای عمه بزرگوار خویش نبافته ام، چرا که او سالها پیش گریبانگیر شده است. بلکه برای تویی گفته ام که تنها آرزویت این است که در دانشگاه شریف یا تهران (یا هر دانشگاه دولتی دیگر) در رشته مهندسی یا پزشکی (یا هر رشته دیگر) مشغول به تحصیل شوی و قشنگترین سالهای عمرت را هدر دهی و سرانجام گرفتار این بلای خانمان سوز شوی. پس از این اشتباه بزرگ بر حذر باش و نصیحت زیبا و بسیار ارزشمند عبید را جدی بگیر!

  • ۸۹/۰۴/۰۱
  • پردیس

تفکرات من

نثر

نظرات  (۱)

حقا که ای پردیس بانو تا حدی درست می گویی . اما اگر در نوشته ات کند و کاوی بکنیم می بنیم که  از یادگیری علم  نهی نمی کنی بلکه از علمی که  چهره اش به صورت یک تکه کاغذ مبدل شده نهی می کنی حال آنکه علم و هنر همیشه خوب بوده و چه بسا مدیرانِ پر مدرکی که علم و هنرِ برخورد با افراد و حل مشکلات را ندارند. و چه بسا برزگران پیر و بی مدرکی که از هزار کانت و دکارت هم فیلسوف ترند و با علمشان هم خلق را کمتر آزار می دهند و هم خود بسیار زیاد تر از نعمات الهی بهره می برند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی