- ۹۰/۰۱/۲۵
- ۲ دیدگاه
تو ز من پرسیدی که چرا تنهایی؛ که چرا غمناکی؟ چهشده؟ بیحالی...
«تو اگر میدانستی که چه زخمی دارد؛ که چه دردی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمیپرسیدی که چرا تنهایی»...
تو ز من پرسیدی که چرا تنهایی؛ که چرا غمناکی؟ چهشده؟ بیحالی...
«تو اگر میدانستی که چه زخمی دارد؛ که چه دردی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمیپرسیدی که چرا تنهایی»...