یک پردیس

ای این همه دانش‌آموزان چرا خود را مانند مورچه‌ای که درون یک استکان سر و ته به دام افتاده باشد آزار می‌دهید تا از دنیای کوچک بیرون رفته، ترقی کنید؟ چرا مبلغی بیخیالی پیشه نمی‌کنید تا هم خیر دنیا را نصیب گردید و هم آخرتش را؟ باید اندکی از قید و زنجیرهای دنیایی حذر کرده، خود را به دست تقدیر بسپارید. می‌پرسید چگونه؟ جواب بس سهل است: خود را بر مزرعه اندیشه رها سازید (اشتباه نکنید، منظورم این بود که خود را در این مزرعه مشغول نکنید.) سپس باد قضا بر شما وزیدن خواهد گرفت - شمایی که چون چارپایان موفقیت خود را در نشخوار درس می‌دیدید - آنگاه شما را به جلو خواهد کشاند و پس از چندی این کشتزار دانش به صورت خود به خودی بوسیله شما شخمیده خواهد شد. و محصول این خواهد شد که زمینی پر از شعور و فهم داشته باشید و یک پیکان جوانان. اگر پسر باشید که می توانید با مدل گوجه‌ای به شرذمه‌ی نه اندک مسافرکشان ش.م.ر بگروید؛ اگر دخترید تنها می‌توانید از مدل خیاری پیکان بهره برده و درخدمت تاکسی بانوان بوده، بانوهای محترمه را جابجا کنید و مهم‌تر از همه، در تاکسی از ایوانوویچ، سرگوویچ و هویچ سخن بگویید و دیگر هیچ.

  • ۸۹/۰۳/۱۴
  • پردیس

تفکرات من

طنز

نثر

نظرات  (۱)

آی ام لیوینگ کامنت!!! دتس ایت!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی