یک پردیس

از برگزینش یک نام درخور شأن این مجموعه‌ی لایتناهی اشیای عتیقه سخت در مضیقه‌ام. آن چنان دل‌بسته‌ی این کاخ روح‌پرور و قصر دل‌گشا گشته‌ام که:

می‌کند سلسله‌ی زلف تو دیوانه مرا          می‌کِشد نرگس مُفت تو به مکتبخانه مرا

درمانده‌ام که سخن از پنجره‌اش سر دهم که رو به تجلی باز است یا از جادوی معجزه‌نمای تخته سیاهش که نه بر رنگ عشق می‌ماند که بر جمال زمرد. از غوغای عشق چتر همایون‌گونش که از طاق هزاران فیروزه‌گون کاخ برتر است هر شب ناله‌ی جگرسوز سر دهم. آن محراب که اندر او فرزانه استادِ قوی کفایت و فرخنده رای ایستد، چون چرخ بلند است اما مکعب.

زین بیش ز زنجیر زلفش دم زدن نیاز نیست که هر چه اندرو پیداست جهانی به او شیداست.

باز گل جلوه‌کنان روی به مکتب دارد          نوجوان است و سر عیش‌ و‌ تفنّن دارد

والسٌلام

  • ۸۹/۱۰/۰۲
  • پردیس

تفکرات من

نثر

نظرات  (۲)

چرا قبل از 20 رو نمیاره :D
نمی دونم، ولی فقط می تونم مضربای 10 رو لود کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی