یک پردیس

من اگر مرد بودم ...

عطش احساسات بی­مرزم را به روح زنی با نگاه نافذ - نافذ فقط برای من - تزریق می­کردم.

از چشم­هایش، عمق حیا را می­ربودم و در صندوفی محبوس می­کردم تا شرمش را در آغوش من فراموش کند.

اکسیژن نفسش را در یک بطری برای دم مرگم کنار می­گذاشتم.

روی دست­هایم بلندش می­کردم و از کنار درخت­های انار گذر می­کردیم و در بوته­های انگور مست می­شدیم.

دانه دانه، پوست انجیرها را برایش می­کندم که نکند لبش به آن حساسیت داشته باشد.

آنقدر نگرانش بودم که کابوس مرا از خواب می­برید؛ چشم می­گشودم؛ لبخندش بر رویای شیرینش را به نظاره می­نشستم و خدای را سپاس می­گفتم ...

 

... اما، من مرد نیستم. همان بهتر که هرکس سرجای خود نشیند ...

... من همان­ام که فیلم عاشقانه می­بینم بیش­تر خنده­ام می­گیرد ...

 

به قول دوستی، "مردی و نامردی، جنسیت سرش نمی­شود، معرفت که نداشته باشی، نامردی

 

  • ۹۲/۰۵/۲۵
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۲)

  • سلام بهمن آباد
  • سلام واگر مرد بودی آیا برعکس نمی نوشتی: اگر زن بودم.... یاد شعری افتاددم که می گوید: اگر من جای او(خدا) بودم همان یک لحظه ی اول که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی ایمان...و سرانجام به این نتیجه می رسی که چرا من جای او باشم همان بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تمام زشت کاری های این مخلوق را دارد. من مرد هستم ولی خیلی هم لوس بار اوردن مرد به صلاح نیست.
    مردی و نامردی، جنسیت سرش نمی شود , معرفت که نداشته باشی ، نامردی !! راستی وب جالبی دارید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی