یک پردیس

بیا؛ آنقدر بیا نزدیک که نفس ام را لمس کنی.
بیا؛
متنفرم از اینکه آنقدر این راز را درون سینه ات پنهان کرده ای.
متنفرم از اینکه حتی از چشمانم هم خجل می شوی.
تو دلیلی نداری برای خجالت کشیدن، شرمنده شدن.
دلیلی نداری برای ترسیدن از من.
اگر نمیخواهی، دیگر حق نداری در رویاهایت مرا ببینی.
اگر نمیخواهی، دیگر حق نداری در قلبت صدایم کنی.
اگر نمیخواهی، دیگر حق نداری به قاصدکها اسم من را بگویی.

حرف آخرم بود.

  • ۹۱/۰۶/۲۹
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۱)

bishtar benevis asheghe neveshtehatam

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی