- ۹۱/۰۶/۲۹
- ۱ دیدگاه
بیا؛ آنقدر بیا نزدیک که نفس ام را لمس کنی.
بیا؛
متنفرم از اینکه آنقدر این راز را درون سینه ات پنهان کرده ای.
متنفرم از اینکه حتی از چشمانم هم خجل می شوی.
تو دلیلی نداری برای خجالت کشیدن، شرمنده شدن.
دلیلی نداری برای ترسیدن از من.
اگر نمیخواهی، دیگر حق نداری در رویاهایت مرا ببینی.
اگر نمیخواهی، دیگر حق نداری در قلبت صدایم کنی.
اگر نمیخواهی، دیگر حق نداری به قاصدکها اسم من را بگویی.
حرف آخرم بود.