یک پردیس

علاقه پیدا کردن به فردی خاص، چه از لحاظ یک دوستی ساده و چه موارد پیچیده‌تر، فرایند عجیبی است. ابتدا وی را هیچ نمی‌شناسی. پس از مدتی به دلیل چند پیشامد خاص (و تصادفی) از برخی رفتارهای وی خوشت می‌آید. بی‌وقفه توجهت به آن رفتارها بیشتر و بیشتر می‌شود؛ به آن رفتارها واکنش نشان می‌دهی. آن واکنش‌ها بر فرد نمایان می‌شود و خب، خواسته یا حتی ناخواسته، آن رفتارها در وی شدت می‌یابد. بالاخره انسان موجودی است که حتی اگر به روی خود نیاورد و به هر شدتی انکار کند، از مورد توجه واقع شدن خوشش می‌آید.

اگر فرایند به همین جا ختم گردد، علاقه از بین نمی‌رود. ولی واقعیت این است که از اینجا به بعد حالات مختلفی رخ می‌دهد. آن چه بارها و بارها برای من رخ داده (و غیر از آن رخ نداده) حالتی است که دقیقا متوجه می‌شوی فرد عینا برعکس آن چیزی است که از خود نشان می‌داده. رفتارها برعکس می‌شود. مثلا به فردی که به خاطر روح آزادش علاقمند شدی، می‌بینی حتی از تلفن همراهش هم آزاد نیست. فردی را که به نظرت اعتماد به نفس بالایش وی را جذاب کرده بوده، شاید همه‌ی هیاهویش برای قایم کردن بی‌اعتماد به نفسی‌اش بوده باشد.

از این نقطه معمولا زوال علاقه رخ می‌دهد. رفتارهای فرد که تا چندی پیش جذاب می‌نمود حالا تهی و مسخره به نظر می‌رسد. به همین راحتی.

البته باید بگویم که گاه این زوال علاقه رخ نمی‌دهد؛ اگر در فرد چیزی کشف شود که همه‌ی معادلات را به هم بریزد...

  • ۹۵/۱۲/۲۵
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی