یک پردیس

سلام. حالت چطور است؟ همه‌چیز خوب است؟ برقراری؟

اینجا همه‌چیز خوب است و حال من خوب‌‌تر. فقط گاهی ساختمانی فرو می‌ریزد و بی‌گناهان و بی‌تقصیرانی جان می‌دهند. وگرنه مشکل دیگری نیست. فوقِ فوقش گاهی در دانشگاه تمرین‌ها را کُپ بزنند. و الا دیگر در امتحان‌ها که از روی هم نمی‌نویسند. (مگر نه؟!) من که می‌گویم! همه‌اش دارم از پی در پی آمدن اتفاقات خوب با دمم گردو می‌شکنم و همه هم می‌شکنند؛ فقط گاهی دل ما را با گردو اشتباه می‌گیرند. می‌دانم در دلشان چیزی نیست. تقصیر خود ماست که دلمان قدّ یک گردو کوچک است. اگر دلمان مثل هندوانه بود دیگر نمی‌شکست. آخر کسی هندوانه را با گردو اشتباه نمی‌گیرد. (اِ؟ راست می‌گویی. گاهی دلِ هندوانه‌ای را هم می‌شکنند. بی شک این هم کوتاهی خودمان است. اصلا دل که نباید از جنس میوه باشد. دل باید از جنس سخت‌تری باشد. بگذار فکر کنم... مثلا سنگ. سنگ خوب است؟) بالاخره گاهی پیش می‌آید. مثل رشوه که گاه پیش می‌آید. لابد کارمند بیچاره گمان می‌کند ارباب رجوع دارد طلبش را می‌پردازد؛ بنده‌ی خدا آن قدر ۸ ساعت مفید کاری را هر روز پر می‌کند که‌ دیگر برایش حافظه نمی‌ماند. آنوقت برخی گمان می‌کنند او رشوه گرفته. وگرنه کدام کارمندی رشوه گرفته تا به حال؟

بگذریم. دوستانم یک به یک عشق و محبت به محفل دوستی می‌آورند و گاه آن قدر مستِ محفل می‌شوند که‌ نامت را نیز از یاد می‌برند. از مست چه انتظاری می‌رود؟! و الا دوستان که برای رفع کارهای خودشان با من دوست نشده‌اند. فلذا چه دلیلی برای حال بد وجود دارد؟!

اینجا ملالی نیست جز دوری تو. آخر تقصیر تو نیست که گفتی تا ابد رفیقم خواهی ماند. بلی. هرکسی می‌تواند هرچه می‌خواهد بگوید. مقصر، باورکننده است. وای خدای من! چقدر حالمان اینجا خوب است.

برایم نامه بنویس. تو هم خوبی؟ (یا خوبی؟!)

  • ۹۵/۱۱/۰۶
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی