یک پردیس

غمگینم. مثل مرده‌ای که‌ روحش بالای جسمش ایستاده و دارد فریاد می‌زند من زنده ام! اما افراد اطراف جسمش نمی‌شنوند، چون او به راستی مرده و خودش هنوز نمی‌داند...

دیروز با دوستی صحبت می‌کردم. یک شاهد عینی واقعه‌ی دلخراش مترو که مرد جوانی خود را در ریل قطار انداخته است‌. می‌گفت مردم ایستاده بودند لبه‌ی ایستگاه و بِربِر جوان نابود شده را نگاه می‌کردند و فیلم می‌گرفتند و عکس. می‌گفت حتی به مأموران قطار راه نمی‌دادند که بیایند ببینند چه خبر شده تا کاری بکنند. دیدن یک صحنه‌ی دلخراش -حتی لِه شدن جسم دشمنت-  آسان نیست. بعید می‌دانم در انسان‌های سالم چنین صحنه‌هایی از جذابیت برخوردار باشد. تنها یک قاتل روانی زنجیره‌ای از دیدن جسد لذت می‌برد. اعتراف می‌کنم که‌ در دلم گفتم دوستم به علت تلخی آن واقعه و اینکه بر او سخت گذشته که شاهد چنین صحنه‌ی وحشتناکی بوده، وقایع در نظرش اغراق‌آمیزتر از اصلش ثبت شده است. در ذهنم تکرار می‌کردم مگر ممکن است انقدر مرگ یک انسان جذاب باشد... آن هم برای جمع. برای همه. نه یکی دو نفر.

و حال امروز. امروز که این تهرانِ دوست‌داشتنی من، که‌ حالا حسابی از دستش دلخورم، طعم تلخ بی‌مسئولیتی و بی‌فکری را به همراه طعم شیرین خدمت و از خودگذشتگی آتشنشانان و با چاشنی شوریِ اشک تجربه کرد. متوجه شدم دوستم نه تنها اغراقی راجع به مردم حاضر در مترو برای نگاه کردن جسد مرد جوان نکرده، بلکه کم دقت کرده و قطعا جمعیت از آنچه فکر می‌کند بیشتر بوده است.

این فاجعه چندین جنبه‌ی جانی و مادی و معنوی داشته است که‌ حاجتی به بیان آن‌ها نیست. آنچه درون گلویم بغض دردناکی را، که هر چند دقیقه تبدیل به گریه می‌شود، ساخته، مردم هستند. یعنی خود ما. من و تو. من که در آرزوی سودمندی برای جامعه هستم و هیچ گامی برنداشته‌ام و تو که در آرزوی اصلاح امور کشور هستی و جز تلفن همراه، همراهی نداری و دیگران. همه.

انسانیت شاید مرده است. سعی کردم هیچکدام از تصاویری را که‌ مردم عادی از واقعه تهیه کرده‌اند نبینم. معتقد هستم که‌ اگر چنین عکس‌ها و فیلم‌هایی را ببینم، مانند کسی هستم که‌ به جوک‌های تبعیض‌آمیز و نژادپرستانه و زن‌ستیزانه می‌خندم.

من تخصصی در تحلیل مسائل اجتماعی-سیاسی ندارم. اما می‌دانم هر کسی که از چنین واقعه‌ی دردناکی استفاده‌ی سیاسی یا تجاری کند، بی‌شک در باتلاق شهوتِ قدرت افتاده و در حال دست و پا زدن است.

  • ۹۵/۱۱/۰۱
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۱)

صاحبان مال و منال بی مسئولیت از آب در آمدند
تو دیگر چرا پلاسکو
تو چرا از سر بی مسئولیتی بر سر عده ای آتش خاموش کن خراب شدی؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی