یک پردیس

پیش‌تر راجع به مهندسی احساسات گفته بودم. شاید یک قدرت ذهنی یا یک برتری میان انسان‌ها محسوب شود؛ یا شاید یک رذیلت اگر کسی احساساتش را به گونه‌ای خائنانه و فریبکارانه مهندسی کرده باشد.

بالاخره در هر شاخه از مهندسی، مجموعه‌ای از اخلاق مهندسی لازم است رعایت گردد. در این بین گاه مهندسانی جز صرفا برای کسب منافع مادی تلاش نمی‌کنند. مهندسی احساسات هم از این قاعده مستثنا نیست. هرگونه سوءاستفاده جسمی و روحی می‌تواند نوعی از منافع پست مادی تلقی گردد.

من هنوز مهندس نشده‌ام. نه چندان مهندس نرم‌افزار و نه چندان مهندس احساساتم. در هر دو تلاش‌ها، پیشرفت‌ها و دستاوردهایی داشته‌ام. اما باید مراقبت کرد. توانایی‌هایی که یک فرد به دست می‌آورد ممکن است خطرناک شود‌ تبدیل شوند به «درنظرگیرنده‌ی مصلحت شخصی» یا همان خودخواهِ خودمان. خودخواهی، پٙست می‌کند.

پانویس: گاهی برخی نوشته‌ها را به حالت پیش نویس در می‌آورم. دلایل مختلفی دارد؛ بیشتر اوقات از سبک نگارش آن‌ها رضایت ندارم و گاه دلایل شخصی دیگری دارد. به هر روی، هر گاه مشکلی که یک نوشته در نظر من داشته رفع گردد، مطلب با انتشار خواهد یافت.

پانویس دو: از موضوعات بسیاری می‌خواهم بنویسم. موضوعات از دستم خارج شده است. اتاقم و سوراخ سنبه‌هایش، مهندسی احساسات، درس اینترنتی‌ای که‌ اخیرا در حال گذراندن آن هستم و در مورد علم تفکر روزمره است و ‌‌.‌..

و موضوعی هست که‌ شاید نخواهم بنویسم و فقط بخواهم. و البته کمک می‌کند به نوشتن و نوشتن کمک می‌کند به درصد عاطفه‌ی آن آن و یک چرخه‌ی پیشرفت. سه حرفی است. و آن بله؛ عشق.

  • ۹۵/۱۰/۳۰
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی