یک پردیس

انگیزه؛ چیزی که بیشتر از هرچه در این روزهای زندگی‌ام نیاز دارم.

خاطرات تلخ گذشته، دگرباره هجوم آورده به منِ دست‌تنها. حالا آن‌ها اشکالی ندارند. لااقل با چند سی‌سی اشک و کمی ناراحتی، سر و تهش هم می‌آید.

اما انگیزه آن چیزی است که صبح که از خواب برمی‌خیزم به آن احتیاج دارم. همان چیزی است که ندارم.

این حجم از پوچی و بی‌هدفی، آزارم می‌دهد. همواره با هدف و برنامه و انگیزه فراوان زیسته‌ام. به خاطر آن‌ها نفس کشیده‌ام. اما اکنون.

می‌دانم سبب بی‌انگیزگی‌ام را و همچنین می‌دانم سبب غمم را. اما کجاست آن شجاعتِ خدادادی که فریاد برآرم؟

تا این اندازه اتلاف زندگی، برایم بسیار دردناک است. هر روزی که نتوانم برای کسی یا چیزی سودمند باشم تنها اکسیژن اضافی مصرف می‌کنم و روی زمین زائدم.

  • ۹۵/۰۷/۲۸
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی