یک پردیس

سال ۹۱. مدیر مدرسه‌ای که در آن تدریس می‌کردم از من خواست در جلسه‌ی اولیا چند کلامی برای والدین دانش‌آموزان کنکوری صحبت کنم. من هم که نه آمادگی داشتم و نه خود را در حدی می‌دانستم که بخواهم برای افرادی که احتمالا ۹۹ درصدشان از من باسوادتر، دلسوزتر و باتجربه‌تر هستند، نطق کنم. در هر صورت به اصرار مدیر، بالا رفتم و چند کلمه حرف‌هایی زدم که از صمیم قلب به آن‌ها معتقد بودم. گفتم که به یک روش اعتماد کنید و سعی کنید آرامش داشته باشید. هزار معلم و مشاور و کلاس، دردی را دوا نمی‌کند. همین کتاب‌ها را بخوانند و آرام باشند و به همین مدرسه‌ای که در آن درس می‌خوانند اعتماد کنند، کافی است.

حالا کار ندارم به حواشی‌ای که رخ داد و چندنفر فکر کردند من از مدیر پول گرفته‌ام که حرفی بزنم که دانش‌آموزان در مدارس دیگر نروند ثبت‌نام کنند و ...

نکته‌ی دیگری از بیان این همه حرف مدنظر من است. پس از اینکه صحبت‌های صدتایک‌غاز من تمام شد، پدر یکی از دانش‌آموزان به من گفت: «خانم ما می‌خواهیم فرزندمان مثل شما شود. می‌شه راهنمایی کنید که چطور استرستان را کنترل می‌کردید؟»

عجب سوالی بود. یادم نمی‌آید که چه شد و چه جواب دادم. یا چه جواب ندادم و چگونه از پاسخ دادن نجات یافتم.

اما این سوال، هنوز هم برای من پابرجا است: چگونه باید استرسم را کنترل کنم؟

آیا کسی می‌تواند استرسِ ما را کنترل کند؟ قطعا پاسخ منفی است.

استرس از آن دردهایی است که دوا نشود مگر با دخالت خودآگانه‌ی خود فرد.

خودآگاهم آنقدر ضعیف شده که نمی‌دانم در چه جهانی دارم می‌زیم. ناخودآگاه بر کل وجودم سیطره انداخته. خوابی که شب می‌بینم، روز بعد را رقم می‌زند. حال اگر دلخوشی در خواب باشد، مصنوعاً خوشم و اگر نباشد، به سختی نفس می‌کشم و با دشواری به خواب می‌روم تا شاید موفق شوم خوابی ببینم که موقتا نجاتم دهد.

این همه استرسم را کجا بیندازم؟

  • ۹۵/۰۷/۲۵
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۱)

میدونی پردیس خانم بعضی وقتا همه ما استرس انقدر داریم که پاهامونم شل میکنه و راهم نمیریم. این همون چیزی که میخواد نه فقط استرس همه کسانی که اطرافمونن و عاشق زمین خوردن ما هستن. کافی فقط با تمام استرس هات ادامه بدی و راه بری. همشون شروع میکنن به ریختن. استرس روی تکون نخوردن بنا میشن وقتی حرکت کنیم شروع میکن به لرزیدن و سر خوردن.
فقط حرکت کن. برو جلو. واینسا. چه از لحاظ زندگی و چه حتی فیزیکی. دیدی هیچکاری نمیتونی بکنی براش و موندی بلندشو برو بیرون فقط برای خودت راه برو. نه برای افکارت نه برای مشکلات نه برای استرس زاها و نه هیچ چیز و هیچ کس دیگه فقط و فقط برای یک نفر اونم خودت. همه استرسات میریزن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی