- ۹۵/۰۷/۲۱
- ۰ دیدگاه
هرگز به عمرم نگاهت نکردهام؛ لیک بسیار خوابت را دیدهام.
در عجب بودم از سبب این همه خواب، که اتفاق جدیدی رخ داد.
ناباورانه روحت را در اطرافم حس میکنم و -هرچند دیده نمیشوی- همینجا نشستهای؛ کنار من.
معلوم نیست آرزویم دارد برآورده میشود یا اینکه از برآورده نشدن آن دارم دیوانه میشوم و خود بیخبرم. البته که بیخبری هم عالمی است.