یک پردیس

زندگی چیزی شد که لب تاقچه‌ی عادت

از یادمان رفت.

و دوست داشتن از یاد تو.

 

سرخی گونه‌ام از سرخاب است، و چه خوب است که نمی‌دانی

گرنه از درد به رنگ گچ ام و لال.

مثل دیوار، ساکن و بی‌هم‌دم.

 

چشم خشکم، از شعر، خشک‌تر و

تر.

 

امشب‌ها، ماه قشنگ‌ترین است، گرچه نمی‌دانی.

گرچه نمیدانی،

موی را بافتن.

  • ۹۳/۰۲/۲۵
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی