یک پردیس

 

چشم تا چشم تا چشم هرکه می بینم ضعیف است

انگار گلدانی ست در انتظار شکسته شدن

انگار شیشه نازکی ست در حال فرود

 

دنبال ابرقدرت نمی گردم

حتی یک کوه نمی خواهم

یک ستون مرا بس [و ستونم آرزوست]

 

گویی همه در حال فرو ریختن

چه می خواهیم از جان یکدیگر؟ جان؟

از این همه پوچی چه می جوییم؟ هان؟

 

دلم یک ستون می خواهد [مثل همه های دیگری که دنبال یک ستونند]

برای تکیه کردن

 

دلم یک ستون می خواهد

که به پرواز در آیم و آشیانه

 

دلم یک ستون می خواهد

که روی سرم خرد نشود

 

دلم ستونم را می خواهد، همان ستون همیشگی ام

که بر سفر رفته، جلوی چشمانم نشسته

  • ۹۳/۰۲/۲۳
  • پردیس

تفکرات من

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی