- ۹۳/۰۲/۰۸
- ۰ دیدگاه
زن بدون غم انگیز و بغض و دلتنگی
زن مدرن، زن بی جهت، زن سنگی
زنِ به جا مانده روی دست، جوهر مُهر
زنِ کتاب بخواند کنار بعدازظهر
زنِ ادامه ی تحصیل توی دانشگاه
زنِ قدم زده پای سفینه ای در ماه
زنِ جداشده از هر زنانه ی تاریخ
زنِ بریده شده گیس خسته اش از بیخ!
زنِ هرآنچه که هست و نمانده در یادم!
زنِ بدون هنوز و گذشته، یک آدم!!
زنِ عبوس تر از چین روی شلوارش
زن شبانه نه در تخت! بر سر کارش!
زنی که آویزان است از طناب کلفت
زنی که عاشق تو بود و هیچوقت نگفت
زنی که مرد و نفهمید که...
سیدمهدی موسوی - با موشها