- ۹۶/۰۸/۰۸
- ۴ دیدگاه
از لحظهای که پایم را در فرودگاه امام خمینی گذاشتم، که میشود روز ۲۸ مرداد، میخواستم بنویسم. هر لحظه و هر روز دلم میخواسته که بنویسم. اما هر روز از چیز دیگری. یک روز از سختیها یک روز از پوچیها یک روز از قشنگیها یک روز از موضوعاتی از قبیل کلاسها و دانشگاه.
اما انقدر موضوعات زیادی برای نوشتن وجود دارد که نمیدانم از کجا آغاز کنم. اما این را -بدون نوشتن آنچه باید بنویسم- نوشتم که دستم گرم شود برای آغاز دوبارهی نوشتن...
- ۹۶/۰۸/۰۸