یک پردیس

متن زیر، در مورد دختری است که در سن ۳۰ سالگی، نامزدش به او خیانت کرده. این دختر، پس از این ماجرا، احساس ترس، سردرگمی، عصبانیت، تنهایی و غم داشته است. درون خود این احساس را داشته که برای غلبه به مشکلاتی که پیش آمده، باید به نامزدش التماس کند که برگردد. این اتفاق، شاید برای چندین نفر اتفاق افتاده باشد. اگر این متن بتواند به یک نفر هم کمک کند، برای من یک دنیا ارزش دارد. آقای Fred Luskin در تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۰۴ متن زیر را در این مورد نوشته است:

Delores was good natured and attractive, but I could see the hurt in her eyes and the sorrow in the way she held herself. Though her parents were successful businesspeople who raised her in an upper middle-class neighborhood, her mother was cold and critical, while her father was quiet and aloof. Delores grew up feeling unattractive and uncared for, and she struggled to create strong relationships.

When Delores was 30, her fiancé Skip decided he was more interested in sleeping with local waitresses than remaining faithful to her. One day she came home and found him in bed with someone else. She saw this betrayal as an example of how unfair the world was—as proof that she never got a break. She was angry, hurt, confused, scared, and lonely. Skip moved out, but Delores constantly thought of begging him to return.

کپی کردن آن همه متن، خیلی به نظرم جالب نیامد. بقیه این متن را در وبگاه GreaterGood مطالعه کنید.

 
  • ۹۵/۰۱/۰۸
  • پردیس

Happiness

نظرات  (۱)

در شکفتن جشن نوروز براتون سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی را آرزومندم.خیلی خوشحال میشم عزیزم به منم سر بزنین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی